یه جمله برای خدا...
فقط یه جمله برای خدا بنویس...
![]()
![]()
جملات خودتان را در قسمت نظرات این پست ارسال کنید تا با نام
شما
در ادامه مطلب قرار گیرد...
فقط یه جمله برای خدا بنویس...
![]()
![]()
جملات خودتان را در قسمت نظرات این پست ارسال کنید تا با نام
شما
در ادامه مطلب قرار گیرد...

آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..
با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،
هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...
داشتیم از فاو
برمیگشتیم سمت خودمان كه قایق خراب شد. قایق دوم ایستاد كه ما را یدک کند. یك دفعه
هواپیماهای عراقی آمدند. همه شروع كردند به داد زدن و یا مهدی و یا حسین گفتن. چند
نفر هم پریدند توی آب. یك نفر ولی میخندید.
سرش داد زدم كه بچه الان چه وقت
خندیدن است. گفت خوب اگر قرار است شهید بشویم چرا با عز و جز و ناراحتی.
16 سالش بیشتر
نبود.
.
.
.
شب عملیات بود.آنقدر حجم آتش سنگین بود
که آسمان مثل روز روشن شده بود…
با ۹۰ نفر نیرو پشت سیم خاردارها گیر کرده بودیم…
دوشکای دشمن هم داشت همه رو درو می کرد…
وقت برای بازکردن سیم خاردارها نبود…
فرمانده از جا بلند شد :
«مگر من فرمانده شما نیستم؟
مگر اطاعت از فرمانده مثل اطاعت از امام واجب نیست؟»
این را گفت و خودش را انداخت روی سیم خاردار…
رو کرد به بچه ها:«این خط باید بشکند
تا نفر آخرتان باید از روی من رد بشود…
فهمیدید؟این یک دستور است.»
معبر باز شد اما فردا صبح
هر چقدر تلاش کردیم
نتوانستیم گوشت و پوستش را از سیم خاردارها جدا کنیم…
چقدر سخت است حال عاشقی که نمیداند محبوبش نیز هوای
او را دارد یا نه .
ای شهیدان، از همان لحظهای که
تقدیر ما را از شما جدا کرد یاد شما، خاطرههای دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته
.
ما به عشق شما
زندهایم و به امید وصلل کوی شما زندهایم .
اما شما، شما علی الظاهر دلیلی
ندیدید که اوقات پر اجرتان را صرف ما کنید.
چه بگوییم؟
راستی چگونه حرف دلمان
را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه میگذرد ؟
مگر خودتان نمیگفتید که ستونهای
شب عملیات ستون گردان نیست، ستون عشق است، ستون دلهای سوخته ایست که با خمیر
مایهی اشک و سوز به هم گره خورده است.

![]()
می دونید تو جبهه تعاون کجا بود..؟
محلی بود که بچه ها ساک شخصی خودشون رو تحویل می دادند و به جاش یه پلاک خوشگل می گرفتند.
و بعد از اینکه می خواستند برن خونشون می رفتند تعاون پلاک رو تحویل می دادند و وسایل شخصیشون رو تحویل می گرفتند.
بچه ها می دونید حدود شش هزار ساک هنوز که هنوزه داخل تعاون مونده و این یعنی اینکه هیچ وقت هیچ پلاکی برنگشته تا وسایلش رو تحویل بدن
هیچ وقت...
.
.
.
یعنی شهید گمنام
.
.
زنده کن دل مرده را با صلوات بر شهید گمنام!
تشییع پیکر شهدای گمنام دفاع مقدس / کهف الشهدا
28 تیرماه سال 1386 بود که پنج شهید گمنام به محله ولنجک تهران آورده شدند تا با تشییع مردم شهید پرور تهران به خاک سپرده شوند.در خاطرم هست که آن روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)بود.همان کسی که شهدا به خاطر او پشت پیراهن های خاکی خودشون نوشتند می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم.

نماز راه گشوده است که خدا پیش پای بندگان گذاشته تا در هر زمین و زمان مناسب و موقعیتی – از شادی و اندوه، سختی و آسایش و ناآرامی و آرامش- شرح حال را به او باز گویند یا راه چاره را از او بجویند.
نماز گفتگوی راز است و برآوردن نیاز؛ راز بزرگ بندگی و نیاز به سخن گفتن با همصحبتی که در صحبتش ملالی نیست و آنچه از همدمی اش بار می آید شیرینی و راحتی و آرامش است.
نماز هم تسلیم است هم پرخاش؛ تسلیم در برابر شگفتی عظمت و شکوه زیبایی خدا و پرخاش علیه هر قدرتی که از سرِ پستی و زبونی، آهنگ توانایی را در موازات قدرت حق، مغرورانه می نوازد «ایاک نعبد و ایاک نستعین»
نماز نردبانی برافراشته در تمام طول عمر است تا بتوان شبانه روزی چندین بار و نه تنها در ساعتی مشخص- برفرازش رفت، بی واسطه با معبود سخن گفت و بی پرده با حبیب درد دل کرد.
نماز برای آلودگان وسیلة پاکسازی از زشتیها و راه یافتن به شایستگیهای پاکان است و برای شایستگان و راه یافتگان، پیمودن بخش دیگری از راه وصل و در اختیار گرفتن منزلی نزدیکتر به دوست.
نماز از یک سو قطره قطره آب شدن است و از سوی دیگر جرعه جرعه آب نوشیدن.
نماز کلید بهشت است.
.................................................
![]()
اين بخش حاوي برگزيده اي از كلام شهدا در وصاياي ايشان ميباشد كه در مورد موضوعات مختلف از قبيل پيام ها ، نظرات ، اهداف و جهان بيني شهدا تهيه گرديده است .
و بر گرفته از کتاب سفیران نور و فرهنگ جبهه انقلاب اسلامی ایران و کتاب قلم های بهشتی انتخاب موضوعی وصیت نامه های شهیدان در جنگ تحمیلی می باشد.

بسم رب الشهدا و الصدیقین
