نماز عشــــــــق...

نماز عشق دو ركعت است كه وضوي آن جز با خون صحيح نيست. نمازي است كه هرجا نمي‌شود بجا آورد مگر در قتلگاه، پس با فضيلت‌ترين آن در حرم كربلاست...

نماز عشق دو ركعت است مقدمات فراوان مي‌خواهد، اول عاشق بايد دل را به اشك شستشو دهد؛ بعد، از عشق لقاء بسوزد. تا آنكه اين سوختن در خانه تنش افتد و با خون، وضويش را آماده سازد...

نماز عشق دو ركعت است بعد از نماز، ملائك را در اطراف مي‌بيني كه آماده‌اند تا تو را به معراج و ديدار خدا برند. معمولاً در جبهه بجا آورده مي‌شود. بر تمامي آنها كه به جبهه مشرف شده‌اند واجب مي‌شود؛ چون شهادت را انتخاب كرده‌اند. اين دو ركعت نشانه‌ي پيروزي است. چون شهادت نيز خود پيروزي است...

نماز عشق دو ركعت است اما نمي‌شود نوشت ؛ چرا كه نوشتن براي اين نشايد....

نماز عشق دو ركعت است ،ركعت اول‌: خونين شدن "تن" ركعت دوم:‌ آزاده شدن" روح"

كسي نيست و نخواهد آمد كه لذت و مناجات اين نماز را بداند، چرا كه بجا آورندگان آن شهيدانند و كسي ندانست كه عاشق با اين نماز تا كدامين منزل دوست را پيمود اما غنچه‌هاي باز شده خونين در بدنش گواهي مي‌دهند كه به سرمنزل لقاء رسيده است...

                                                                                     شهید هیبت الله فرجی

مردترین مردان روزگار

 

بوسه باید زد بر خاک پای شما، مردترین مردان روزگار!
سرمه باید کرد آن گرد را که از تپش گامهای شما می جهد.
اقرار باید کرد که هیچ قلم را یارای تبیین عظمت شما نیست، که شما زیباترین نقوش کلک خداوندید بر بوم آفرینش و شگفت انگیزترین رشحات قلم پروردگار بر لوح خلقت.

و چنین است که عرفان پر می ریزد، در افق پروازهای شما و ایثار سر می ساید بر سجاده نگاه شما و عطش غبطه عشق، فوران می کند در دشت لا یتناهی معنویت شما.
دنیا هنوز زود است که دست به چشمی بیابد برای دیدن شما و زمان می برد که دلی پیدا کند برای فهمیدن شما.
دنیا در جهل مرکب زیسته است، در ظلمت محض زندگی کرده است و درفقدان نور معنویت به سر برده است. رویت تلالو تابناک خورشید وجود شما، چشمی می خواهد که قبل ها به کورسویی باز شده باشد و روشنی بداند چیست. زندانی قرنهای ظلمت را اگر با نور مستقیم آفتاب مواجه کنند، بی شک چشم خواهد دزدید و پلک فرو خواهد بست.
اینست که شما خورشید مظلومید، نه در نهان بودنتان، که در وسط السماء جهان می درخشید، بلکه مظلومید در نابینایی جهانیان، به صورتی زیبا می مانید که در جهانی نابینا زاده شده باشد، با این تفاوت که نابینا را دلی برای فهمیدن هست و قلبی برای احساس کردن که زیبایی را اگر نبیند حس میکند و می چشد ولی جهان دلش نابیناست، قلبش از احساس و اندیشه عقیم است نه که بخواهد چنین باشد، چنین برایش خواسته اند.
و شما خورشید نیستید که خورشید نورانی است فقط، منیر است، و ماه نیستید که ماه نورانی است فقط و مستنیر است. شما ماهیت نورید، هویت نورید، شما آن تجسم نورید که دست تجربه دنیا به آن نرسیده است.
اینک که ما کاهلی کرده ایم، در نمایاندن ذخایر و گوهرهایمان به دنیا، حرف درستی است ولی چشمی هم باید برای دیدن شما باشد یا نه؟
دنیا باید بداند که مردانگی چیست و فتوت چگونه است تا وقتی ما برترین اسوه های فتوت را به آنان نمایاندیم قدر بداند و ارزش بنهد.
دنیا عشق را و عرفان را باید چشیده باشد که ما وقتی از اقیانوس بی انتهای عشق سخن می گوئیم بفهمد که حرف چیست؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که کودکان در این مرز و بوم، ده ساله - یازده ساله شگفت مردانی می شوند که در مقابل شمشیر بران اراده و عزمشان، مردان تاریخ سپر می اندازند؟

بقیه در ادامه مطلب...

 

ادامه نوشته

شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرأت را...

افسران - بسم رب الشهدا و الصدیقین

همه دوست دارند که به بهشت بروند
امــا کسـی دوســـــت نــدارد که
بــمیــــــــــــــــرد

بهشت رفتن جرأت مردن می خواهد...
و شهدا چه زیبا تفسیر کردند جرأت را... 

یاران مردانه رفتند...

یاران مردانه رفتند؛ اما هنوز تکبیر وفاداری‌شان از مناره‌های غیرت این دیار به گوش می‌رسد. یاران عاشقانه رفتند؛ اما هنوز لاله‌های سرخ دشت‌های این خاک به یمن آنان به پا ایستاده‌اند. 

آنان که در جبهه،صف می شکنند و شکاف بر پیکر کفر می افکنند، پیش از آن ، ازهزاران مانع میگذرند، ازهزاران پر چین عبور می کنند، رشته هزاران علقه می گسلند، و شیشه عمر هزاران آرزو می شکنند، تا خط شکستن را می توانند و نیل به آغوش معشوق را بار می یابند، انتخابی سترگ می طلبد چنان گسستنی و چنین پیوستنی، چنان فصل کردنی و چنین وصل کردنی.
که بی شک کار هر کس نیست و از میان نخبگان نیز خدا، انتخاب
مجدد می کند. اینان به یقین در عرش مشهورترند تا فرش، در آسمان شهره ترند تا زمین و در میان ملائکة الله محبوب تر و پرآوازه ترند تا در میان خلق الله.
لیکن کسانی هستند که شاید فقط خدا قدرشان را بشناسد، ارزششان را بداند و منزلتشان را رقم بزند.

اینان همانهایند که در روز هفتاد بار شهید می شوند اگر که زنده بمانند.
آنکه مجروحین را از معرکه در می برد و به درمانگاه خط دوم میرساند، کارش رانندگی است ولی تو گویی که با هر بار رفتن و آمدنش بربال ملائک عروج میکند و آسمانی را در می نوردد. برای او هم چون دیگران شهادت مطلوب است، محبوب است ونهایت آرزوست و اصلا به همین عشق آمده است...

شادی روح شهدا صلوات

ما هم میتوانیم شهید شویم...

شادی روح شهدا صلوات

انتخابات زیر خط آتش دشمن...

d5637__.jpg

هیچ بعید نیست که امروز اثر انگشت ما کار خون شهدا را بکند

راز خون...

tq3ds7e254488zxgn66z.jpg

راز خون را جز شهدا در نمی‌یابند.
گردش خون در رگ‌های زندگی شیرین است، اما ریختن آن در پای محبوب شیرین‌تر است و نگو شیرین‌تر، بگو بسیار بسیار شیرین‌تر است.
راز خون در آنجاست که همه‌ی حیات به خون وابسته است.
اگر خون یعنی همه‌ی حیات و از ترک این وابستگی دشوارتر هیچ نیست، پس بیش‌ترین از آن کسی است که دست به دشوارترین عمل بزند.
راز خون در آنجاست که محبوب، خود را به کسی می‌بخشد که این راز را دریابد.
و آن کس که لذت این سوختن را چشید، در این ماندن و بودن جز ملالت و افسردگی هیچ نمی‌یابد.

                                                                      قلمی از شهید مرتضی آوینی

آستین خالی...


ثامن تم : ای شهید در قنونت ما را دعا کن...

آستیــــــن خالــــــے ات نشــــــان از مردانگــــــے ست..

با ایــــــن دو دســــــت ســــــالم،

هنوز نتــــــوانسته ام یــــــک قنــــــوت اینــــــچنینے بخــــــوانم ...


زنده بودن یعنی...

افسران - من مات من العشق... 
 
بدجوری زخمی شده بود…
رفتم بالای سرش…
نفس نفس می زد…
بهش گفتم زنده ای ؟
گفت: هنوز  نه!
خشکم زد…
تازه فهمیدم چقدر دنیامون با هم فرق د ا ره
 ...
 
یاد آنهایی که رفتند و جان دادند تا آبی ترین آسمان دنیا مال ما ایرانی‌ ها باشد، بخیر !!!

شهادت،هنر مردان خدا...

داشتیم از فاو برمی‌گشتیم سمت خودمان كه قایق خراب شد. قایق دوم ایستاد كه ما را یدک کند. یك دفعه هواپیماهای عراقی آمدند. همه شروع كردند به داد زدن و یا مهدی و یا حسین گفتن. چند نفر هم پریدند توی آب. یك نفر ولی می‌خندید.
سرش داد زدم كه بچه الان چه وقت خندیدن است. گفت خوب اگر قرار است شهید بشویم چرا با عز و جز و ناراحتی.
16 سالش بیشتر نبود.

.

.

.

شب عملیات بود.آنقدر حجم آتش سنگین بود

که آسمان مثل روز روشن شده بود…

با ۹۰ نفر نیرو پشت سیم خاردارها گیر کرده بودیم…

دوشکای دشمن هم داشت همه رو درو می کرد…

وقت برای بازکردن سیم خاردارها نبود…

فرمانده از جا بلند شد :

«مگر من فرمانده شما نیستم؟

مگر اطاعت از فرمانده مثل اطاعت از امام واجب نیست؟»

این را گفت و خودش را انداخت روی سیم خاردار…

رو کرد به بچه ها:«این خط باید بشکند

تا نفر آخرتان باید از روی من رد بشود…

فهمیدید؟این یک دستور است.»

معبر باز شد اما فردا صبح

هر چقدر تلاش کردیم

نتوانستیم گوشت و پوستش را از سیم خاردارها جدا کنیم…

 

چقدر سخت است حال عاشقی که نمی‌داند محبوبش نیز هوای او را دارد یا نه .
ای شهیدان، از همان لحظه‌ای که تقدیر ما را از شما جدا کرد یاد شما، خاطره‌های دنیای پاک شما امید حیاتمان گشته .
ما به عشق شما زنده‌ایم و به امید وصلل کوی شما زنده‌ایم .
اما شما، شما علی الظاهر دلیلی ندیدید که اوقات پر اجرتان را صرف ما کنید.
چه بگوییم؟
راستی چگونه حرف دلمان را فریاد کنیم که بدانید بر ما چه می‌گذرد ؟
مگر خودتان نمی‌گفتید که ستون‌های شب عملیات ستون گردان نیست، ستون عشق است، ستون دل‌های سوخته ایست که با خمیر مایه‌ی اشک و سوز به هم گره خورده است.

شادی روح شهدا صلوات

شهید گمنام

افسران - معجزه...

می دونید تو جبهه تعاون کجا بود..؟

محلی بود که بچه ها ساک شخصی خودشون رو تحویل می دادند و به جاش یه پلاک خوشگل می گرفتند.

و بعد از اینکه می خواستند برن خونشون می رفتند تعاون پلاک رو تحویل می دادند و وسایل شخصیشون رو تحویل می گرفتند.


بچه ها می دونید حدود شش هزار ساک هنوز که هنوزه داخل تعاون مونده و این یعنی اینکه هیچ وقت هیچ پلاکی
برنگشته تا وسایلش رو تحویل بدن

هیچ وقت...
.
.
.
یعنی شهید گمنام

.
.
زنده کن دل مرده را با صلوات بر شهید گمنام!

 

 

تشییع پیکر شهدای گمنام دفاع مقدس / کهف الشهدا

28 تیرماه سال 1386 بود که پنج شهید گمنام به محله ولنجک تهران آورده شدند تا با تشییع مردم شهید پرور تهران به خاک سپرده شوند.در خاطرم هست که آن روز شهادت حضرت فاطمه زهرا(س)بود.همان کسی که شهدا به خاطر او پشت پیراهن های خاکی خودشون نوشتند می روم تا انتقام سیلی مادر بگیرم.

کمپوتی برای 20نفر!!!

منصور که توقع برگشت قوطی خالی کمپوت را هم نداشت، نگاهی به داخل آن انداخت، شربت کمپوت تازه به نیمه قوطی رسیده بود! ظاهراً همه فقط لب‌های خشک‌شان را تر کرده بودند. یک کمپوت برای حدود بیست نفر، باز هم زیاد آمده بود!


 

کلام شهدا

اين بخش حاوي برگزيده اي از كلام شهدا در وصاياي ايشان ميباشد كه در مورد موضوعات مختلف از قبيل پيام ها ، نظرات ، اهداف و جهان بيني شهدا تهيه گرديده است .

و بر گرفته از کتاب سفیران نور و فرهنگ جبهه انقلاب اسلامی ایران و کتاب قلم های بهشتی انتخاب موضوعی وصیت نامه های شهیدان در جنگ تحمیلی می باشد.

ادامه نوشته

عکسی که نصفش در آسمان است...


بسم رب الشهدا و الصدیقین 

a7711_1_sim6Uk_535.jpg

در این عکس شصت و چهار نفر دیده می شوند. جنگ که به پایان رسید،
  سی و دو نفر از این بچه ها، آسمانی شده بودند...


عکس یادگاری چند روز قبل از عملیات کربلای چهار
 
شهیدانی که در عکس می بینید عبارتنداز:
 
مجید پیله فروشها، پرویز اسفندیاری، مهرداد خانبان، علی جاویرمهر، فلاح انبوهی، شالباف، رضا وهابی، ابراهیم کرمی، محمدرضا کبیری، حسین اسماعیلی، محسن امامقلی، قاسم جمالی، حسین عبادی، مجید روغنی، محمود احمدی، عبادی، داوود خلیلی، رضا پیله فروشها، رحیم صحراکارنیا، احمد اللهیاری، سید باقر علمی، محمد کیامیری، علیرضا جوادی، اکبر اسدی، اصغر مافی، اسماعیل مرندی، سید علی حسینی، امیر باقریان، محسن زرینی، صادق صالحی، جعفر سقائیان، پرویز اسفندیاری. عباس عطاری 

دفاع مقدس...

http://www.khavaranshop.com/حتماً از مطالب این پست بازدید کنیدhttp://www.khavaranshop.com/
b4358_365318.jpg
*چند رسانه ای دفاع مقدس(دانلود سرود و نوا ها،مستندها،نرم افزار ها و...)
 
اولین های دفاع مقدس
 
یادگاری یک شهید...

 

ادامه نوشته