معـرکه جهـــــــــــاد...
وای بر آن کس که در صحرای محشر سر از خاک بر دارد
ولی نشانی از معرکه جهاد در بدن نداشته باشد...
"سید شهیدان اهل قلم،سید مرتضی آوینی"
وای بر آن کس که در صحرای محشر سر از خاک بر دارد
ولی نشانی از معرکه جهاد در بدن نداشته باشد...
"سید شهیدان اهل قلم،سید مرتضی آوینی"
![]()
نماز عشق دو ركعت است كه وضوي آن جز با خون صحيح نيست. نمازي است كه هرجا نميشود بجا آورد مگر در قتلگاه، پس با فضيلتترين آن در حرم كربلاست...
نماز عشق دو ركعت است مقدمات فراوان ميخواهد، اول عاشق بايد دل را به اشك شستشو دهد؛ بعد، از عشق لقاء بسوزد. تا آنكه اين سوختن در خانه تنش افتد و با خون، وضويش را آماده سازد...
نماز عشق دو ركعت است بعد از نماز، ملائك را در اطراف ميبيني كه آمادهاند تا تو را به معراج و ديدار خدا برند. معمولاً در جبهه بجا آورده ميشود. بر تمامي آنها كه به جبهه مشرف شدهاند واجب ميشود؛ چون شهادت را انتخاب كردهاند. اين دو ركعت نشانهي پيروزي است. چون شهادت نيز خود پيروزي است...
نماز عشق دو ركعت است اما نميشود نوشت ؛ چرا كه نوشتن براي اين نشايد....
نماز عشق دو ركعت است ،ركعت اول: خونين شدن "تن" ركعت دوم: آزاده شدن" روح"
كسي نيست و نخواهد آمد كه لذت و مناجات اين نماز را بداند، چرا كه بجا آورندگان آن شهيدانند و كسي ندانست كه عاشق با اين نماز تا كدامين منزل دوست را پيمود اما غنچههاي باز شده خونين در بدنش گواهي ميدهند كه به سرمنزل لقاء رسيده است...
شهید هیبت الله فرجی
![]()
بوسه باید زد بر خاک پای شما، مردترین مردان روزگار!
سرمه باید کرد آن گرد را که از تپش گامهای شما می جهد.
اقرار باید کرد که هیچ قلم را یارای تبیین عظمت شما نیست، که شما زیباترین نقوش کلک خداوندید بر بوم آفرینش و شگفت انگیزترین رشحات قلم پروردگار بر لوح خلقت.
و چنین است که عرفان پر می ریزد، در افق پروازهای شما و ایثار سر می ساید بر سجاده نگاه شما و عطش غبطه عشق، فوران می کند در دشت لا یتناهی معنویت شما.
دنیا هنوز زود است که دست به چشمی بیابد برای دیدن شما و زمان می برد که دلی پیدا کند برای فهمیدن شما.
دنیا در جهل مرکب زیسته است، در ظلمت محض زندگی کرده است و درفقدان نور معنویت به سر برده است. رویت تلالو تابناک خورشید وجود شما، چشمی می خواهد که قبل ها به کورسویی باز شده باشد و روشنی بداند چیست. زندانی قرنهای ظلمت را اگر با نور مستقیم آفتاب مواجه کنند، بی شک چشم خواهد دزدید و پلک فرو خواهد بست.
اینست که شما خورشید مظلومید، نه در نهان بودنتان، که در وسط السماء جهان می درخشید، بلکه مظلومید در نابینایی جهانیان، به صورتی زیبا می مانید که در جهانی نابینا زاده شده باشد، با این تفاوت که نابینا را دلی برای فهمیدن هست و قلبی برای احساس کردن که زیبایی را اگر نبیند حس میکند و می چشد ولی جهان دلش نابیناست، قلبش از احساس و اندیشه عقیم است نه که بخواهد چنین باشد، چنین برایش خواسته اند.
و شما خورشید نیستید که خورشید نورانی است فقط، منیر است، و ماه نیستید که ماه نورانی است فقط و مستنیر است. شما ماهیت نورید، هویت نورید، شما آن تجسم نورید که دست تجربه دنیا به آن نرسیده است.
اینک که ما کاهلی کرده ایم، در نمایاندن ذخایر و گوهرهایمان به دنیا، حرف درستی است ولی چشمی هم باید برای دیدن شما باشد یا نه؟
دنیا باید بداند که مردانگی چیست و فتوت چگونه است تا وقتی ما برترین اسوه های فتوت را به آنان نمایاندیم قدر بداند و ارزش بنهد.
دنیا عشق را و عرفان را باید چشیده باشد که ما وقتی از اقیانوس بی انتهای عشق سخن می گوئیم بفهمد که حرف چیست؟
ما چگونه به دنیا بگوئیم که کودکان در این مرز و بوم، ده ساله - یازده ساله شگفت مردانی می شوند که در مقابل شمشیر بران اراده و عزمشان، مردان تاریخ سپر می اندازند؟
بقیه در ادامه مطلب...
ای مثل روز ، آمدنت روشن !
این روزها که می گذرد ، هر روز
در انتضار آمدنت هستم ...
اما...
با من بگو که آیا ، من نیز
در روزگار آمدنت هستم ؟
هر جا که نام نامی تو آنجاست،قلبم بهانه غزلی دارد...